از گوشهگیری تا ادعا: اگه ما نبودیم، تو کجا بودی؟
بعضیا هستن که کل زندگیشون یه بازی مسخرهست، انگار وجودشون فقط برای پر کردن صحنههای اضافی ساخته شده. جالبه، همونا که حتی تو خونهشون کسی آدم حسابشون نمیکرد، حالا اومدن وسط و دارن واسه ما نقشآفرینی میکنن.
جامعه عجیبی شده. آدمایی که حتی سایه خودشونم نمیشناختن، حالا واسه ما شدن چراغ راه! ولی نه، ما خوب میدونیم کی چیکارهست. اینا هرچقدر هم خودشونو رنگ کنن، تهش باز همونا هستن که بودن؛ هیچ.
یه سری هستن که اگه ما نبودیم، الآن گوشهای کز کرده بودن، با یه زندگی بیرنگ و لعاب، افسرده و خالی. همونا که به لطف حضور ما یه ذره سر و شکل گرفتن، حالا واسه ما آدم شدن! خندهدار نیست؟
خندهدارتر اینه که تو ذهنشون ما رو حریف فرضی میبینن و هر روز با خودشون مسابقه میدن که مثلاً از ما جلو بزنن! خیلی جالبه که با دشمنسازی ذهنی سعی میکنند سایه ما را کوچک کنند، اما واقعیت این است که سنگینی حضور ما آنها را به رقابت بیهدف وامیدارد. 😕 رقابتی که تهش هیچی نیست چون ما تو مسیر خودمون در حال حرکتیم حالا تو هی سعی کن تو مسیر خودت از ما جلو بزنی.
خدایی درک نمی کنم، چقدر بیکار می تونن باشن؛ چقدر بی هویت. همیشه هستند یه عده ای که سعی می کنن هویت دیگران و تو خودشون پیاده سازی کنن ولی بابا اینو بدونید که هر کسی منحصر به فرده. هر کی یه توانمندی هایی داره که هیج کس مثل اون نیست. پس با رقابت و مقایسه کردن خودتون با اشخاص دیگه فقط زندگیتون تباه میشه و البته به حمداله ما عین خیالمون نیست. 😆
ولی بازم نا آگاهی یه عده خیلی رو مخ آدم میره. تباهی زندگیشون ما را چه سود و ضرر؟ نه خدایی اینکه یه عده ای برن بیفتن تو چاه چه سود و ضرری برای ما داره؟ تا وقتی یکی نخواد خودشو تغییر بده و نره به سمت پیشرفت فردی در زندگی پس همیشه ناکامی های خودشو گردن همه حتی درخت توی شهر هم میندازه. 😆